اسلام ایرانی و شطحیات دینانی
نمایشنامه ای که به
نام « اسلام ایرانی » و به ظاهر در پی دفاع از تاریخ ، فرهنگ ، تمدن و هویت ملی
ایرانیان در سطوح مختلف و توسط بازیگران گوناگون در حال اجراست ، در حقیقت به
دنبال اجرای پروژه ی دیرین و ناتمام « عرب زدایی » است و چه بسا فراتر از آن تلاشی
برای کم رنگ کردن فقه و شریعت در حوزه دین باشد . اینک اما بازیگری که خود را
فارغ از هرگونه گرایش های ایدیولوژیکی و یا ناسیونالیستی می داند ، اجرای این نقش
را بر عهده گرفته است ؛ کسی که بعنوان ‹‹ استاد برجسته فلسفه ›› در جامعه علمی و
دانشگاهی مشغول آموزش و پژوهش و نگارش است.
چندی پیش دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در گفت
وگویی با ‹‹ خبر آنلاین ›› ، اظهارات جالبی را در مورد اسلام ایرانی و مطالب توهین
آمیز و به دور از هرگونه علم و ادبی را علیه اسلام عربی و فرهنگ عربی و نیز عرب ها
بیان داشته است که متأسفانه جایگاه علمی و فلسفی خود را دست کم نزد کسانی همچون
نگارنده متزلزل نموده است . مقوله اسلام ایرانی و یا مکتب ایرانی پیش از این نیز
توسط برخی مطرح شده بود که با انتقادها و مخالفت هایی روبه رو شد و حتا برخی دیگر
، این قبیل اظهار نظرها را به عنوان ‹‹ شدیدترین خطری که تا کنون اسلام را تهدید
کرده است ›› معرفی نموده اند و نسبت به بیان چنین مطالبی هشدار دادند . آری این
بار اما چنین سخنانی از یک به اصطلاح اندیشمند و استاد دانشگاه برخاسته است که نه
تنها مایه شگفتی است که مایه تأسف نیز می باشد .
پیش از پرداختن به اصل موضوع و نقد اظهارات نا
موزون و یا شطحیات فیلسوف دهر (آقای دینانی) ، بایسته است بدانیم که در این خصوص
چه سخنانی را به زبان رانده و چه ادعاهایی را مطرح نموده است . از این رو تنها
مواردی را که انگیزه نگارش این نوشتار بوده اند را یاد آور می شویم ؛ ایشان اظهار
داشته که :
– ما
قبل از اسلام خیلی چیزها داشتیم . برخی می خواهند بگویند نیست .
– بعضی
ها فقط خوانده اند » ضرب زید عمراً » یعنی فقط عربی خوانده اند و محب عرب می شوند
….. ذهنیتشان می شود عربی نه اسلامی .
– عربی
شدن با اسلامی شدن دو چیز است ….
– اسلام
محمدی با اسلام عربی فرق دارد .
– حضرت
محمد هم معجزه اش این است که از بین همین عرب های سوسمار خور ، اسلام انسان ساز
آسمانی را جا انداخت و گر نه معجزه نداشته است .
– وهابیت
و اسلام القاعده مال همین عرب ها است . این فرهنگ عربی است نه اسلام آسمانی .
– در
طول این 14 قرن یک متفکر و فیلسوف عرب برای من پیدا کنید .
– من
صریح می گویم که به حضرت علی ارادت دارم . نه به این عرب ها .
– من
ناسیونالیسم نیستم اما با اسلام عربی هم مخالفم . می گویند چرا این طور می گویی ؟
من نمی گویم . تاریخ و اندیشه انسان این را می گوید .
– مطمئن
باشید اسلام عربی با هیچ فرهنگی کنار نمی آید .
– اگر
این مجلد (اشاره به کتابی از ابن سیناست که به زعم آقای دینانی 40 جلد است و توسط
مسعود غزنوی سوزانده شده است) به ما می رسید ما الآن فرهنگ دیگری داشتیم . این
مجموعه درباره ایران است .
– در
کل اروپا ، انگلیس و فرانسه ای نبوده . آن زمان همه وحشی بودند .
– آتن
ارسطو و افلاطون و هراکلیتوس داشته . ایران هم آن موقع حکمایی داشته . خود زرتشت
یک حکیم بزرگ بوده است .
– بنابراین
حکمای ما بسیار بودند اما گمنام هم بودند و بسیاری از آثار آنها هم از بین رفته در
واقع بعد از اسلام این اموی ها بودند که سوزاندند .
– ما
دارای فرهنگ غنی بودیم و به همین دلیل ایرانی ها اسلام را بهتر از عرب ها فهمیدند
. هنوز هم بهتر می فهمند .
– ما
توانستیم که معارف اسلام را بفهمیم و گر نه عرب ها چه می کردند ؟ خلاصه فقط با زور
شمشیر که نمی شد .
این مطالب چکیده ی اظهارات آقای دینانی درباره ی
اسلام ایرانی و عرب و فرهنگ عربی و …. بود . چه بسا بزرگ و شگرف نمایاندن برخی
نشانه ها و عناصر ملی و حتی تا مرز افسانه بردن آنها به منظور رسیدن به خود باوری
و بالا بردن حس ملی ، پذیرفتنی و تا اندازه ای پسندیده باشد . اما توهین و دشنام و
خوار و کوچک شمردن دیگران به هیچ روی پذیرفتنی نیست . البته « عرب ستیزی »
در میان برخی به اصطلاح روشنفکران و نخبگان جامعه ایرانی ، موضوع تازه ای
نیست و همواره در طول تاریخ پس از اسلام ، نویسندگان ، شاعران و کسانی بودند که به
بهانه دفاع از تاریخ و تمدن ایران زمین و یا احیای فرهنگ و هویت ایرانی در این راه
گام می نهادند و « عرب ستیزی » را تنها ابزار رسیدن به « خودباوری » و « هویت سازی
» می دانند . تاریخ معاصر نیز به ویژه در دوران پهلوی گواه چنین رویکردی بوده است
که به دست تعدادی به اصطلاح روشنفکر غرب زده و برخی افسانه پرست و باستانگرا و باز
به بهانه دفاع از « هویت ملی » رونقی دوباره یافت . این رویکرد تا کنون به دنبال
رهایی ایران و ایرانیت از هرچه عرب و عربیت نام دارد و یا حتا ریشه در آن داشته
باشد ، بوده است ، این بار اما « عرب ستیزی » در پی کنار گذاشتن و جدا کردن و دور
افکندن هر آنچه که رنگ و بوی عربی دارد از اسلام و اسلامیت است به نام « اسلام
ایرانی » . آنگاه این اسلام در باورشان ، ترجمه و یا آیینه اسلام ناب و راستین می
گردد . حال اگر به این حقیقت علمی اذعان داشته باشیم که صرف بحث از اسلام ایرانی و
یا طرح مقوله ای به نام اسلام ایرانی ، خود دلالت بر وجود اسلام های دیگر است .
یعنی اگر بپذیریم که مفهوم مخالف اسلام ایرانی ، وجود اسلام غیر ایرانی است و
اسلام غیر ایرانی نیز نمی تواند محصور به اسلام عربی باشد ، این پرسش قابل طرح
خواهد بود که ؛ چرا اسلام ایرانی بطور مشخص ، اسلام راستین است و نه اسلام غیر
عربی ، مانند اسلام ترکی یا مالیزیایی یا آفریقایی و یا اروپایی و … ؟ و چرا می
بایست اسلام ایرانی نزد افرادی چون « دینانی » تنها در برابر اسلام عربی قرار گیرد
و نه دیگر اسلام ها ؟!! آیا این موضوع ریشه در تاریخ « عرب ستیزی » ندارد ؟ آیا
این تلاش ها سرانجامی جز سست کردن پایه های خود اسلام و تضعیف آن می تواند داشته
باشد؟!!
ادامه مطلب …